۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

دائره الگلپ و الكهربا


في سنه 1000 هجري رويدري اداره برق رويدر كه در آن زمان دائره الگلپ و الكهربا نا ميده مي شد تصميم گرفت
براي كاهش مصرف برق شهر ميان رويدري ها فانوس كم مصرف به صورت رايگان توزيع نمايد
براي اين منظور با شركتي در لارستان قرار داد بست تا فانوس هايي را با كاج مرغوب تهيه نموده و بار اُشتر كرده و به رويدر ارسال دارد
به تعداد رويدري ها بل بيشتر از تعدادشان فانوس هايي با كاج چيني تهيه و به رويدر فرستاده شد
چنانچه شاعر فرمود
به رويدر آمده بار شتر كاج
ندانم ساخت چين است يا ساحل عاج
به سالي كه بود اصلاح مصرف
نده جانم به هيچ كس اندكي باج

كاج ها و فانوس ها به رويدر ميرسد و كارمندان دائره الگلپ و الكهربا روز جمعه بعد از نماز كه در مسجد ملك القدوس برگزار ميگرديد
فانوس ها را خواستند پخش نمايند اما هم همه اي شد كه نبايد مي شد.

يكي ده بر گرفت و ديگري هيچ
يكي كاجش شكست و ديگري پيچ
زمان پخش فانوس ها به رويدر
شدند اصحاب برقي آنقدرگيج

در آخر سر هم هر چند نفس عملشان خدا پسندانه بود امhا شيوه ي پخششان بسياري را رنجاند
چه آنان كه از فانوس بي نصيب ماندند چه آنان كه به كرامتشان برخورد
----
اضافات:
آقايي با نام بندر 53 عرايضي را به عرض رسانده اند كه بنده سر در نياوردم منظورشان چيست؟
و چرا مطالب من به نام ايشان تمام شده است.
لطفا توضيح بيشتر فرمايند.

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

شنيده هايي حاكي از آن است كه آقاي سليمان خورشيدي نماينده ي آموزش و پرورش رويدر خورشيد نمايندگيش در حال غروب است و به زودي از منصب خدمت گزاري استيفا داده ( شايد هم استيفا آنده شود - و الله اعلم)و حتي از رويدر هم مي خواهند بروند.
وقتش رسيده كه جايم عوض شود
ز رويدر بروم هوايم عوض شود
مي روم به جايي به جز اين شهر قشنگ
شايد آنجا دغدغه هايم عوض شود
بس است هر چه تحمل كردم اين جماعت بخل
به اميد آن روم كه جيب هايم عوض شود
چون بروم بيايد يكي از برادران
قدر عافيت بدانند و ديد ها عوض شود
ز بناب يا بستويه فرقي نمي كند
مهم آن است كه جايم عوض شود
بس است هر چه چانه زدم براي مرغ! ( غذاي شبانه روزي)
وقت آنست كه چانه هايم عوض شود


مطلع نيستم شما هم شنيده ايد اين خبر را يا خير؟ ما كه بسيار حيفمان آمد از رفتن ايشان.
و مضافاً حيفمان آمد ايشان بي نصيب از وب پاره بروند و تصنيفي چند در صف ايشان نسراييم
شايعاتي نيز شنيده ام كه هدايت ميري شايد نماينده شوند و شايد هم ممد درا
و البته قدرت دهقان ( موجودي از بستو)

از خورشيدي كه بگذريم نمايندگي آموزش پرورش رويدر امري است سخت مضر اگر مهماني برآيد دو حالت موجود است يا از شبانه روزي بايستي بخورند كه مايه ي شرم است و يا از جيب كه مايه ي رنج
اداره نه هزينه اي دهد و نه باري از دوش بردارد بلكه گاها خود نيز بر سرتان خراب شده و طلب شام ونهار نمايند.
تنها امر مفيدي كه بدان مبادرت داريد بردن و آوردن نامه است. و بس
حتي گفته اند كه نمايندگي حساب بانكي هم ندارد!
هيچ يك از مديران مدارس از شما حسابي نبرده و به شما وقعي نمي نهند ازيرا كه ميدانند نه سر پيازيد و نه ته پياز
از اين رو هر كس نماينده شده است به سرنوشتي تلخ آن را ترك گفته است.
اول نماينده ي رويدر مرحوم قاسمي بودند كه بر اثر جريانات سياسي ايشان را بدون تشكر خشك و خالي با حسن يگانه عوض نمودند.
وي هم كه قلب نازكي داشت بيمار شد و.... خدايش رحمت كند.
پس از سال ها حكومت استبدادي حسن موجودي به نام بهروز آمد كه مردم باز آرزوي حسن كردند!
بهروز هم با فحش هاي روي ديوار برفت و عزيزي امد.
هر چه در طبق اخلاص داشت و هر چه در طبق بانك گذاشت و كسي قدرش ندانست!
هر طرحي ريخت به نام بالاتر ها تمام شد و هر مدارايي نمود به ضرر خودش
آخر سر هم از چاله به در آمد و به چاه نمايندگي مجلس خواست برد كه دوستانش در حقش لطف نموده و آرايش را ....
القصه كه او هم با ترفندي از ميدان خود را خلاص كرد.
ونماينده چهارم خورشيد تابناك آسمان رويدرآقاي خورشيدي بودند كه ايشان نيز از وقتي كه نماينده شدند تمامي هزينه ي كد سيمانشان را صرف امورات نمايندگي نموده اند و هيچ هزينه و درمي براي ميراث برانشان باقي نگذاشته اند!
به ظن خويش توانسته ام برسانم چرا هركس نماينده مي شود بعد از مدتي مانند كش پاچه مي خواهد بگريزد!
البته كساني كه از هفت شهر عشق آزادند و خيالي در سر ندارند جز خيال منصب گرفتن براي نماينده شدن و به قدرت رسيدن! سر و دست مي شكنند، حسابشان جداست.
و پشتشان هم از بابت رياست آموزش و پرورش گرم كه چه عرض كنم سوزان است!
اما با عوض شدن نماينده مشكلي از مشكلات آموزش و پرورش رويدر حل نخواهد شد. مگر اين كه اداره اي بيايد و امكاناتي به نمايندگي بدهند.

اوصاف بخشدار خيالي!

اين شعر از من نيست:
-----------------------------------
اول هر کاربانام خداست
زانکه او سرچشمه واهل صفاست
اوکه باشد ناظم نظم جهان
او که گیرد از بشرها امتحان
بعد از آن آغاز می سازم مقال
گوش دل بسپار بر این شرح حال
شرح مردی گویم از جنس صفا
او که باشد مخلص هم بی ریا
نام ،کوروش ،سبزواری شهرتش
من چه گویم از وفا وغیرتش
هست بخشدار رویدر این جوان
مردمی وپر تلاش وپر توان
هم بسیجی هم بود خیلی دلیر
قصه کوته هست خیلی بی نظیر
مثل او کمیاب باشد در زمین
هست فکرش خدمت مستضعفین
بی تکبر،پاک ،بی آلایش است
نه به فکرخویش ویا آسایش است
بهر رفع مشکلات مردمان
سعی وافر می نماید این جوان
چهارمحال بختیاری موطنش
پروریده جسم وروح مومنش
الغرض این مرد پاک وبی ریا
تحفه ای بوده از برای شهر ما
نام او در قلب مردم زنده است
تا که چرخ این فلک پاینده است
بهر تقدیر زین جوان بی نظیر
مهیا شد این دو سه شعر حقیر
ای جوان مومن ای مرد دلیر
تحفه ناچیز از عارف پذیر
----------
شعر زيبايي بود --- براي اين امر يك نظر سنجي برپا نموده و نظر همشهريان آنلاين را در اين مورد جويا مي گردم