۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

تست

تست ايميل

تقديم به علي بخشي راننده تنها اتوبوس رودر

10 دهه شب شد علي بخشي نيامد

خداوندا تو حفظش كن تا قيامت

علي بخشي كمي آهسته تر ران

خلايق داده اند بر دست تو جان

سر پيچ ها كمي بفشار ترمز

گهي در جاده اُشتر هست گه بز

ز رودر تا به بندر تند راني

مگر نوميد شدي از زندگاني؟

پلغ شناسي

فصل اول
پَلَغْ چيست؟
پلغ بر وزن ملخ همان گرد و خاك است در زبان رودري.
اين ماده حياتي به لطف و كرم اداره پلغ و الگردوخاك رويدر ( همان آب و فاضلاب سابق) به وفور در اختيار رويدري ها قرار مي گيرد و مي توانند آن را براحتي استنشاق نمايند. ( استشاق يك فحش نيست و به معني نفس كشيدن مي باشد!)

فصل دوم
فوائد الپلغ:
پلغ فايده هاي بسيار دارد.
از آن براي دفن كردن مردار، بازي بچوار( بچه ها) و ... استفاده مي شود.
از وقتي اداره پلغ و الگردوخاك رويدر شروع به پلغ رساني و پلغ پراكني نموده است علم پزشكي خدمات شايان ديده است. ( اگر معني شايان را نمي دانيد از عثمان دربه ( حفظه الله ) بپرسيد. ايشان فوق ليسانس ادبيات فارسي هستند و فاميليشان هم شايان شده است.)

خوب داشتم مي گفتم از بركات و فوائد پلغ اين است كه بازار پزشكان بسيار گرم است و زمينه اشتغال برايشان فراهم.
آسم ، و سائر الامراض تنفسي به علاوه ديسك كمر و ... باعث رونق در مانگاه و مطب اطباء شده است.
و هر روز خلق الناس زيادي با سرويس علي بخشي و اميد به بندر عباس مي روند و نا اميد بر مي گردند.
از اين رو اين عزيزان نيز مي توانند از پس هزينه ي بنزين و سوختشان بر بيايند.
پلغ آمد به روي كله و ريش
سفيد گشتيم به مانند بز و ميش

به گزارش موثق و متقن و 100 در صد درستي كه يكي از بندگان خدا منتشر نموده و سره - دَيش هم قسم خورده از وقتي عمليات متحورانه ي پلغ رساني آغاز گشته بيماري سنگ كليه در رويدر بسيار كم شده است و مدتي است شكايتي از اين بيماري به عمل نيامده ازيرا انشعابات حفر شده كُله و بُستك( پستي و بلندي) زيادي را به وجود آورده و جماعت موتور سوار و ماشين سوار با عبور از اين دست انداز ها تمامي سنگ و دار و شن و ريخي كه درون كليه شان بر اثر آب گچ آلود رويدر تشكيل شده است، خود به خود افتاده و دفع شده است.
فصل سوم
توصيه هاي پلغي
همشهريان و نا همشريان ( مسافراني كه به رويدر مي آيند) گرامي مراقب باشند كه با سرعت متوسط پشت به بالا(همان رو به پايين) رانندگي نمايند و اين سرعت براي دفع سنگ و شن كليه كافي است و سرعت بالاتر باعث افتادن خود كليه خواهد شد.لذا كليه ي كليه داران مراقب باشند. البته سايرين نيز مراقب ساير اعضاي بدنشان باشند تا خداي ناكرده عضوي از دست ندهند.

چنانچه شاعر فرمود:
به رويدر جان من آرام برانيد
اگر قدر دل و گوردك بدانيد ( گوردك يعني كليه)
قيامت مي شود آسفالت اينجا
ز رودر در رويد اينجا نمانيد


۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

خانه ي بز

بونگ شوم بود كه مدو از احمد پرسيد:
خانه ي بِز به كجاست؟
احمتك تولك خود را كه به دست داشت بيانداخت زمين.
و به انگشت نشان داد كناري و بگفت:
نرسيده به كنار مشتوي است كه در آن خرما گسترده است.
و در آن تولك و تاكو و پدي پيدا است.
و در آن جا پنگي است كه خمل هايش  از باغ خدا سبز تر است.
پس به سمت خرك مصلي مي پيچي.
دو قدم مانده به پش
اندكي روي سون مي شيني.
در مقابل كپري هست كه در زير كپر
بپويي هست كه با دوز بلند
همه سر هاي پدي مي دوزد
و از او مي پرسي 

خانه ي بز به كجاست؟




لغت نامه:
بونگ شوم: اذان مغرب
مدو: مصغر محمد
تولك: سبد كوچك كه با پش مي سازند.
بز: بر وزن حس زنبور سياه درشتي كه عسل نمي دهد و نيش مي زند.
مشتو: جاليز خرما

تاكو: سبد بزرگ
پدي: ظرف بسته بندي خرما ر قديم
پنگ: خوشه خرما
خمل:بر وزن كمر،خرماي نارس سبز رنگ
خرك: خرماي تازه رسيده رنگي
مصلي: نوعي درخت خرما كه در رويدر فراوان است.
پش: برگ هاي درخت خرما
كپر: سايباني از برگ درخت نخل
سِوِن: فرشي از شاخه و برگ درخت نخل
بپو: پدر بزرگ
دوز: طنابي كه با پش مي سازند

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سگي ديدم شبي اندر در شوادان
كه غف مي كرد چه غف هايي فراوان
گهي زوزه كشيدي گاه ناله
گهي عو عو نمودي سخت از جان
بدو گفتم چغي گم شو از اينجا
بزن فرياد خود را در بيابان
چه مي خواهي در اين تاريكي شب
خلايق كرده اي اينسان پريشان
زغف كردن كجا را فتح كردي
ز عو عو كردنت مردم گريزان
كشيدي زوزه اي اندر جوابم
بگفتا كه چه مي داني تو نادان؟
اگر غف مي كنم بهر خودم نيست
ببينم گرگ و روبه در نخيلان
اگر تو ساكت و من هم ننالم
شود شهر من تو شهر گرگان
اگر عو عو كنم گاهي گداري
بترسد زين صدا گرگ بيابان
خيال خام حمله محو گردد
نباشد حمله هاشان مفت و ارزان

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

به رويدر مي دهند مفتي زمين را
نه بر خلق خودش بل خلق فين را
كپر سازان كپر ها را مسازيد
مكاريد با كپر ها تخم كين را


هوار واسه كه وخت موه هوارن
نري گلّه به روي په سوارن
چه با داس و چه با خارپز بزن سيخ
چو نوروز هونده و فصل بهارن

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

الراهپيمايي الخودجوش!

مورخان و تاريخ نويسان آورده اند كه براي اولين بار در سال 1308 راهپيمايي خود جوش در رويدر برگزار شدستي. علت اين راهپيمايي خود جوش هنوز بر كس معلوم نگشتي و در پرده ابهام بودي حتي آورده اند كه راهپيماياني كه خود جوشيده اند تيز ندانستندي كه جوشششان از چه بودي!
اما از آنجا كه خلق رويدر را جوشي نبودي و نيست و نخواهد بودي!، از خلق بناب و روستاي جديدالتاسيس پرنيمه جوشندگاني را آوردندي تا خود جوش بجوشندي!
خلق را در جلو بخشداري جمعاندي و از خلايق رويدرات نيز اندكي حضور داشتندي. من جمله كارمندان ادارت المختلفه نحو الآب و الدرمانگاه و الكهربا و البنوك مخصوصا بانك الملي سيدنا درسخوان (حلت له لجيات).
و ايضاً معلمين و المديران المدارس.
كه كلهم اجمعين با الرعاب و التهديد البخشدار احضار شدندي تا اندر راهپيمايي خودجوش بجوشندي!
منهاي تاجر الملك مهيي التمپك و الساز للحسينيه يوسف رسا كسرت آجراته كه ايشان در اين راهپيمايي خود جوشيدند و از اين جوش خوردن تاي ابتداي لقبشان افتاد و تاجر الملك تبديل گشتي به آجر الملك!
راي مورخان قديم بر اين است كه لفب ايشان از ابتدا آجر الملك بوده استي و و علتش را نيز خريد و قروش آجر و سائر المصالح الساختماني ذكر نمودندي.
افزون بر ايشان يك تن ديگر نيز خود جوشيده است و كسي وي را نجوشانده است و آنكس هم بايع الديپلم و النمره سالم احمدي فرد هستند. كه اين دو في الواقع به طمع هاي گوناگون جوش خورده اند.
لغت نامه:
نحو: مثل - مانند
مهيي : مهيا كننده
كهيي الساز و الثمپك للحسينيه: فراهم كننده ي ساز و تمپك براي حسينيه
كسرت آجراته: آجر هايش شكسته بادا
بايع الديپلم و النمره: فروشنده ديپلم و نمره