۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

خانه ي بز

بونگ شوم بود كه مدو از احمد پرسيد:
خانه ي بِز به كجاست؟
احمتك تولك خود را كه به دست داشت بيانداخت زمين.
و به انگشت نشان داد كناري و بگفت:
نرسيده به كنار مشتوي است كه در آن خرما گسترده است.
و در آن تولك و تاكو و پدي پيدا است.
و در آن جا پنگي است كه خمل هايش  از باغ خدا سبز تر است.
پس به سمت خرك مصلي مي پيچي.
دو قدم مانده به پش
اندكي روي سون مي شيني.
در مقابل كپري هست كه در زير كپر
بپويي هست كه با دوز بلند
همه سر هاي پدي مي دوزد
و از او مي پرسي 

خانه ي بز به كجاست؟




لغت نامه:
بونگ شوم: اذان مغرب
مدو: مصغر محمد
تولك: سبد كوچك كه با پش مي سازند.
بز: بر وزن حس زنبور سياه درشتي كه عسل نمي دهد و نيش مي زند.
مشتو: جاليز خرما

تاكو: سبد بزرگ
پدي: ظرف بسته بندي خرما ر قديم
پنگ: خوشه خرما
خمل:بر وزن كمر،خرماي نارس سبز رنگ
خرك: خرماي تازه رسيده رنگي
مصلي: نوعي درخت خرما كه در رويدر فراوان است.
پش: برگ هاي درخت خرما
كپر: سايباني از برگ درخت نخل
سِوِن: فرشي از شاخه و برگ درخت نخل
بپو: پدر بزرگ
دوز: طنابي كه با پش مي سازند

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سگي ديدم شبي اندر در شوادان
كه غف مي كرد چه غف هايي فراوان
گهي زوزه كشيدي گاه ناله
گهي عو عو نمودي سخت از جان
بدو گفتم چغي گم شو از اينجا
بزن فرياد خود را در بيابان
چه مي خواهي در اين تاريكي شب
خلايق كرده اي اينسان پريشان
زغف كردن كجا را فتح كردي
ز عو عو كردنت مردم گريزان
كشيدي زوزه اي اندر جوابم
بگفتا كه چه مي داني تو نادان؟
اگر غف مي كنم بهر خودم نيست
ببينم گرگ و روبه در نخيلان
اگر تو ساكت و من هم ننالم
شود شهر من تو شهر گرگان
اگر عو عو كنم گاهي گداري
بترسد زين صدا گرگ بيابان
خيال خام حمله محو گردد
نباشد حمله هاشان مفت و ارزان